بدون مقدمه با توجه به نکاتی که در دایره های کنترل (1) مطرح شد. سوال اینجاست که چگونه می توان با استفاده از این مفهوم، پیشرفت بیشتری را در زندگی تجربه کرد؟

ابتدا من از شخص تاکسیرانی که در درس قبل در رابطه با آن سوال پرسیدم شروع می کنم و با همین مسئله نیز این نوشته را به پایان خواهم برد.

باور کنید یا نه، اینکه شرایط بد و مُسَبَبِ آنها را در زمره ی دایره ی کنترل بیرونی بدانیم بسیار ساده است. به خاطر همین ساده بودن افرادی کثیری هستند که این راه را در پیش می گیرند. این کار یک رکن دیگر هم دارد، اگر مُسبب این اتفاقات را شرایط بیرونی بدانید ،هیچ خلل و ننگی به شما وارد نمی شود بلکه در این سناریو ،شما قهرمانی هستید که دارید با بی عدالتی ها و سختی های زندگی می جنگید.

برای مثال اگر همین تاکسیران در زمانی که شغلش را از دست داده، شرایط بیرونی را مقصر بداند، هیچ کس او را بازخواست نمی کند بلکه با او هم صدا می شوند و چندی بار این روزگار و گاهی شرایط می کنند. نتیجه ی ایده آلی با این تفکر حاصل نمی شود. در باطن شما فقط باید در برابر کُنش های روزگار، واکنش نشان دهید. به عبارتی اختیاری از خود ندارید و با موج های این دریا جا به جا می شوید.

در دایره کنترل درونی که کاملا در جایگاه مقابل دایره کنترلی که بحث شده قرار می گیرد، چند نکته متفاوت است. اول از همه این طرز فکر بسیار دشوار تر است ،به این خاطر که بار مسئولیت بیشتری بر دوشتان است. دیگر با دلیل جابه جایی شما امواج نیستند بلکه خودتانید. اگر تحت فشار موج ها قرار گرفتید ،مقصر خودتانید نه موج، به این خاطر که یا می توانید در مقابل موج بایستید یا اینکه بر موج سوار شوید.

این حس مسئولیت و فکر ضعیف بودن برای بعضی ها خیلی پسندیده نیست. خیلی راحتتر است که دلیل بی کار شدن را جامعه خواند. راحتتر است که خود را فردی قربانی جلوه دهید تا اینکه عامل اتفاقاتی که برایتان می افتد را خودتان بدانید. تفکر اینکه چیز های بیشتری را در دایره کنترل درونیتان جای دهید باعث می شود که نه تنها افراد متفاوت شما را مذمَّت کنند بلکه در درونتان نیز ممکن است مورد مذّّمت قرار بگیرید اما بدانید این مذِّمت ها به هزاران همراهی نادرست می ارزد. اگر از این حربه ها (مذِّمت ها) در راه بهتر شدن و توسعه بهره ببرید، بعد از مدتی خود را در میان توصیف شدگان خواهید یافت.

اگر شخص تاکسیران سعی می کرد دیدگاهی نزدیک به دایره کنترل درونی داشته باشد ،می توانست زودتر از باقی افراد این تغییر را ببیند و خود خواسته با آن همراه شود به جای آنکه مجبور به انجام دیگر کار ها شود.این مسئله را در پایان باید ذکر کرد که شاید این حرف ها در ظاهر بسیار راحت جلوه کنند در همین حال در مقام عمل بسیار دشوارند اما باید به این حرف اشاره کرد که می گویند: دارو هرچه تلخ تر باشد ،اثر آن نیز بیشتر است.