بدون شرح! این مطلب برای شخصی به نام رضاست.
رضا جان ،من اندازه ی صبرم را با فعالیت هایت در این سایت می سنجم. از اینکه سوال می پرسی و پیگیری اش نمی کنی. از اینکه با زبانی تند با من سخن می گویی ،از اینکه می بینم زبان فرد دیگری هستی و از جانب او سخن می گویی. از اینکه می بینم اهمیت و اعتنایی به مطالبی که نقل کرده ام نمی کنی و...
رضا
لازم نیست که ایمیل های متفاوت به کار ببری یا اینکه سعی کنی لحنت را در مقابل من عوض کنی تا بر کمیت بیافزایی تا به هدفت نزدیک تر شوی.
رضا ،تو محک صبر من هستی و من هیچگاه تو را بلاک نمی کنم یا دسترسی ات را نمی بندم. شاید آن کسانی که تو آنها را ستایش می کنی در وهله اول همچین کاری را انجام می دادند. چون منطقی تر است. کیفیت دیدگاه ها کاهش پیدا نمی کند. اسپم سایت بالا نمی رود، سنگ اندازی ها کمتر است و...
اما من باوری غیر از این دارم. من کسی نیستم که در محیطی سخن بگویم که احتمال بدهم همه موافق من اند. اگر بدانم همه با من هم نظر اند ،خیلی جایز نمی دانم که سخن بگویم. من در اینجا حرف هایی را می گویم که احساس می کنم در لابهلای اطلاعات و داده ها ،گم شده اند. حرف هایی که معمولا غیر معمول است. حرف هایی که آنچنان خریدار ندارد. اما امکانش هست که به درست نزدیک تر باشد.
رضا ،من برای تو تنها یک دغدغه دارم و آن ،غرق شدن در هیاهو ی حوادث است. اینکه بر اساس یکسری اطلاعات یک طرفه تصمیم بگیری و به سوگیری ها اجازه دهی که تو را تا جایی که می خواهی ببرند.یا اینکه توانایی هیوریستیک مغزت ،کنترل را در دست بگیرد و اجازه ندهد که خالصانه فکر کنی.
رضا، من تو را ندیده ام و نمی شناسم. ولی با توجه به اندک نوشته ای که در این بلاگ به عنوان دیدگاه نوشته ای ،این دغدغه را برایت دارم. هر اتفاقی هم که بیافتد ،مطمئنم تو شایسته تر از این حرف هایی. شایسته تر از این هستی که توسط امواج جابهجا شوی. شایسته از آن هستی که کنترلت را به دست دیگران دهی. شایسته تر از آن هستی که درگیر چنین مسائلی شوی.
با احترام فراوان ،محمد امین زندی فرد.
اسمم علی رضاست
دوستان نزدیکم رضا خطابم میکنن
ثمین هم خانوممه یکی دو در مورد امثال شما حرف زدیم
ایمیلمم هربار الکی یه چیزی تایپ میکنم که فرم اینجا نگه ایمیل وارد کن
من محک صبرتم؟؟!
امثال تو این روزا نماد حماقتن برای ما
و نماد رذالت
و نماد فرار از موضوعات اصلی
سوالی ازت داشتم اما جای پاسخ دادن پست میگزاری میشی شرلوک هلمز
تو روزایی که مردم رو رهبرت به خاک و خون کشید از موج سواری حرف زدی
تو همانطوری که به گفته خودت استادت بهت گفت سیاه چاله ای
خودت هم گفتی سیاه چاله ای
اما منظور استادت این بود که سیاهی با اینکه نور را میبلعی (متمم میخونی کتاب میخونی) ولی روشن نمیشی
خوشحالم
خوشحالم که طرد شدید
از طرف مردم
از طرف استادهاتون
با همفکرانت بگرد
شناسایی کن امثال ما را
سرکوب کن
در دانشگاه شریف ما را گیر بنداز
به زور خجاب سر ما کن
شکنجه کن
کلیپ ها را هم نگا کن عذاب وجدان نگیری